ژاله کاظمی
ژاله کاظمی

" ژاله کاظمی (زاده ۱۳ فروردین ۱۳۲۲ تهران - درگذشت ۱۲ فروردین ۱۳۸۳ حومه واشینگتن دی.سی)، دوبلور، گوینده، مجری تلویزیونی و نقاش ایرانی بود. "

ژاله کاظمی با نام اصلی زهرا کاظمی آزاد متولد شد. پدر و مادرش زمانی که ژاله نه ساله بود از هم جدا شدند و ژاله در ده سالگی باید در کنار برادر بزرگش که در آبادان کارمند شرکت نفت بود زندگی می‌کرد. سالهایی از کودکی و نوجوانی را در آبادان گذراند. از همان دوران نوجوانی در برنامه‌های تئاتر و شعر و ادب رادیو محلی آبادان شرکت می‌کرد.

داستان دوبلور شدن ژاله کاظمی به روایت خودش

درست یادم نیست که اواخر پاییز یا اوایل زمستان 1337 بود. دختر 15 ساله ای با موهای بلند بافته شده با روبان و کفش کتانی سفید هیجان زده اما با ظاهری آرام همراه برادرش شد تا در خیابان هدایت به استودیو شهاب بروند. این استودیو در آن زمان بسیار فعال و پرکار بود و فیلم های همه کشورها را به فارسی بر می گرداند. این دختر کلاس نهمش را تمام کرده بود و تازه در مدرسه شبانه کلاس دهم را شروع کرده بود. چون مجبور بود حتما در آمدی داشته باشد باید کار می کرد. او از خانواده مرفهی نبود پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و زندگی اش باید به نحوی اداره می شد. هوشنگ کاظمی برادر این دختر در کار دوبلاژ بود.البته آن زمان گوینده بود اما بعدها مدیر دوبلاژ شد. او گوینده ثابت پری میسون و سریال های معروف تلویزیونی بود. به هر حال برادرش او را به استودیو شهاب برد. آن روز آقای عطااله کاملی در این استودیو مدیر دوبلاژ بود. دختر وارد اتاق تنگ و تاریکی شد و به سختی عده ای را دید که آنجا نشسته اند و بعدا فهمید که آدم های مهمی مثل مهین کسمایی سعید شرافت (که حالا زیر خاک خفته) و مهین معاون زاده (که حالا دیگر در ایران نیست) آن جا مشغول دوبله فیلمی هستند که احتمالا پل خونین یا آخرین پل نام داشت و مهین کسمایی هم به جای ماریا شل صحبت می کرد.


دخترک مات و حیران مانده بود و برادرش با آب و تاب شروع کرد درباره خواهرش صحبت کردن و البته هبچ دروغ هم نمی گفت: خواهر من تجربه های زیادی در تئاتر مدرسه دارد و در جشن های مدرسه آواز می خواند. دختر با خجالت اما هیجان زیادی به حرف های برادرش گوش می داد و لحظه هایی در برابرش رژه می رفتند که او با ساز هم شاگردی هایش در مدرسه آواز می خواند و نمایش های زیادی هم اجرا کرده بودند. البته این مال دوره ای بود که دخترک به خاطر شغل یکی دیگر از برادرهایش که کارمند شرکت نفت بود در آبادان زندگی می کرد.


پس از صحبت های برادر همه با خوشرویی و مهربانی از دخترک استقبال کردند و به قول معروف او به دوبله خوش آمده بود! آقای کاملی جمله ای به او دادند تا در صحنه بعدی فیلم به جای یک زندان بان بگوید (از اینجا برید بیرون). او هم با تکیه بر تجربه های تئاتر و آوازهای مدرسه با اعتماد به نفس بسیار جمله را گرفت و نشست میان گویندگانی که هر کدام بتی بودند. فیلم را پخش کردند و تا او آمد جمله اش را بگوید رد شده بود. دوباره فیلم را برگرداندند اول صحنه.


آن زمان فیلم های 35 میلی متری را قسمت قسمت می کردند و می گذاشتند توی آپارات. مثل حالا ویدیو نبود که حتی یک کلمه و یک جمله را بشود توی صحنه تصحیح کرد. باید یک سکانس ده دقیقه ای یا یک ربعی را پشت سر هم یک ضرب دوبله می کردند. در آن صحنه همه گویندگان یکی دو صفحه دیالوگ طولانی و سخت داشتند و دخترک فقط یک جمله (از اینجا برید بیرون) را باید می گفت. این قسمت از فیلم بارها و بارها پخش شد و او هرگز نتوانست آن جمله را بگوید. نه توانست درست بگوید نه توانست مطابق حرکت لب های بازیگر بگوید. نه با صدای درست گفت نه با اجرای درست. گوینده های قدیمی هم که دیدند تمرین دارد طولانی می شود به بهانه استراحت اتاق را ترک کردند چون حوصله اشان سر رفته بود و به قول معروف جوش آورده بودند.


دخترک تنها ماند باز فیلم نمایش داده شد و باز او نتوانست بگوید. بالاخره عاصی شد و زد زیر گریه. اعتماد به نفسش نابود شده بود. اولین برخوردش با کار اجتماعی یک شکست بود و احتمالا در آن لحظه داشت از شدت حقارت و سرشکستگی سرنگون می شد. از آن اتاق تنگ و تاریک آمد به اتاق انتظار و با همان مو های بافته و کتانی های سفیدش فریاد زد (من هرگز نمی تونم گوینده فیلم بشم)

با برادرش به خانه رفت و در حالی که زار می زد برادرش هم مدام سرزنشش می کرد که تو آبروی مرا بردی. پس از آن دخترک یک ماه بی قرار و بی تاب شد و شب ها بی اطلاع اهل خانه بیدار می ماند و فکر می کرد و گریه می کرد. ضربه آن قدر برایش مهلک بود که غذای درست و حسابی هم نمی توانست بخورد و مدام نا آرام و بی قرار بود. این دوره انگار باعث استحاله و پختگی او شد چون یک ماه بعد به برادرش التماس کرد که او را دوباره به استودیو دوبله ببرد و گرچه برادرش قبول نمی کرد اما به هر حال دخترک موفق شد او را راضی کند. دختر روزها را خالی گذاشته بود تا کار کند و شب ها می رفت مدرسه خزائلی و درس می خواند. هوشنگ این بار او را به استودیوی دی سی آی DCI برد که در کوچه ملی خیابان لاله زار بود. در این کوچه تعدادی سینما با چند کافه وجود داشت و او مجبور بود زیک زاک راه برود که از روی ادرار مشتریان شب قبل کافه رد نشود تا کفش های سفیدش کثیف نشود. استودیو هم اتاق کوچکی بود که تعداد زیادی آدم اعم از گوینده واقوامشان که برای تماشای کار آمده بودند آن جا نشسته بودند. داشتند فیلم مهمانی قیصر را دوبله می کردند و مدیر دوبلاژش آقایی بود به اسم تقوی که شغل اصلیش تجارت برنج بود و کارش در دوبله دیری نپایید. یکی از گویندگان که قرار بود به جای پرنسس هفتاد ساله ای حرف بزند مریض شده بود و نیامده بود. فیلم هم باید زودتر دوبله و اکران می شد. مانده بودند که چه کنند دخترک شروع کرد با برادرش پچ پچ کردن که (تو رو خدا بگو این رل را من بگویم) این نقش دو سه صفحه دیالوگ داشت ودیگر مسئله یک خط و (از این جا برید بیرون) نبود. برادر به هیچ وجه راضی نمی شد. دخترک گفت لااقل حالا که گوینده شان نیامده و کسی را هم پیدا نکرده اند بگذارند من آن را تمرین کنم. بالاخره این اجازه به او داده شد و دو صفحه دیالوگ مفصل جلویش گذاشتند. دخترک صدا سازی کرد و جای پیرزنی هفتاد ساله حرف زد طوری که همه و حتی خودش متعجب شده بودند. شش ماه بعد دخترک نقش اول گوی دوبله شده بود. و بعد ها به جای بازیگران بزرگی مثل الیزابت تیلر در چه کسی از ویرحینیا وولف می ترسد و گربه روی شیروانی داغ مونیکا ویتی در کسوف و شب میا فارو در گتسبی بزرگ ویون لی در اتوبوسی به نام هوس جولی کریستی در دکتر ژیواگو جولی اندروز در اشک ها و لبخند ها و سوفیا لورن در همه فیلم هایش صحبت کرد.


من هنوز هم گرفتار آن دختر بچه ام. هنوز هم وقتی پشت میز می نشینم مخصوصا اگر نقش ها خیلی مهم و سخت باشند مثل آن دختر بجه فکر می کنم که کار بلد نیستم.

ژاله کاظمی هنرمند برجسته و صاحب نام دوبلاژ در ۱۲ فروردین ۱۳۸۳ به علت بیماری سرطان در ۶۱ سالگی در واشینگتن دی.سی درگذشت.


ژاله کاظمی در سال‌های پس از انقلاب، بار دیگر نقاشی را از سر گرفت. او که در آن سالها بیشتر در آمریکا ساکن بود، در سال ۱۳۶۲ نخستین نمایشگاه آثارش را برگزار کرد و از آن پس آثارش در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و آمریکا به نمایش درآمد. اولین نمایشگاه نقاشی او در واشینگتن با استقبال منتقدان و بازدیدکنندگان روبرو شد و روزنامه واشینگتن پست در مقاله‌ای با عنوان «تعویض اسب‌ها» (Changing Horses) نوشت: آدمی که گوینده فیلم و مجری تلویزیون بوده حالا رنگ و بو و عطر صدایش را به بوم نقاشی منتقل کرده‌است.»

فعالیت‌های پس از انقلاب

پس از انقلاب اسلامی، ژاله کاظمی به عنوان یکی از چهره‌های شاخص و محبوب تلویزیون پیش از انقلاب، در سیمای جمهوری اسلامی ایران جایی نداشت. بعدها با عوض شدن فضا در دوره‌هایی، جسته و گریخته در خارج از تلویزیون به گویندگی پرداخت. برخی از این آثار برای پخش در تلویزیون بود. گفتار متن برخی از برنامه‌ها درباره سینما را می‌خواند، گوینده چند فیلم مستند بود، و در چند فیلم به جای بازیگران ایرانی حرف زد و در دوبله چند فیلم و سریال خارجی هم شرکت کرد. در پی موفقیت نمایش نسخه زیرنویس‌دار فیلم دیگران (آلخاندرو آمنابار) در سینماهای تهران، در دوبله فارسی این فیلم به جای نیکول کیدمن حرف زد. آخرین بار با صدای آرامبخش خود در فیلم «ساعت‌ها» به جای نیکول کیدمن صحبت کرد.

ژاله کاظمی در سال ۱۳۳۷ به همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد. او که برادر دیگرش هوشنگ کاظمی به عنوان دوبلور فعال مشغول به کار بود، به فعالیت در عرصه گویندگی گرایش پیدا کرد و گویندگی و دوبلاژ را به شکل حرفه‌ای آغاز کرد. در هجده سالگی سفری به رم کرد، جایی که دوبله فیلم به زبان فارسی توسط عده‌ای از ایرانیان مقیم ایتالیا از اوایل دهه ۱۳۳۰ آغاز شده بود. ژاله کاظمی طی شش ماه‌ اقامت در آنجا، در کنار پیشگامان دوبله مانند منوچهر زمانی، نصرت کریمی و حسین سرشار در زمینه دوبله فعالیت کرد و تجربه‌ اندوخت. در دهه ۱۳۴۰، که دوران طلایی دوبله در ایران خوانده می‌شود، بر قله این حرفه ایستاد و معتبرترین زن گوینده فیلم و یکی از چند دوبلور درجه‌اول بود که علاوه بر گویندگی، در زمینه مدیریت دوبلاژ هم فعالیت می‌کرد.


ژاله کاظمی به‌جای بسیاری از ستاره‌های سینما صحبت کرده است، از جمله ویوین لی در «اتوبوسی بنام هوس»، الیزابت تیلور در «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» و «گربه روی شیروانی داغ»، میا فارو در «گتسبی بزرگ»، جولی کریستی در «دکتر ژیواگو»، جولی اندروز در «اشکها و لبخندها» و سوفیا لورن در تمام فیلمهایش.


ژاله کاظمی همزمان با کار به تحصیل هم ادامه داد. از دانشگاه ملی در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفت، و از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (با بورس تلویزیون) فوق لیسانس تعلیم و تربیت گرفت. او همچنین در کنار گویندگی و دوبلاژ، کار اجرای تلویزیونی را نیز تجربه کرد. معروف‌ترین برنامه تلویزیونی وی شما و تلویزیون نام داشت که در سال‌های بعد از انقلاب با نام شما و سیما ادامه یافت. ژاله کاظمی بعدها در برنامه‌های ادبیات امروز و ادبیات جهان و ادبیات کلاسیک و مجله‌های تصویر زمان و مجله هنر این کار را دنبال کرد. در سال‌های آخر فعالیت خود در تلویزیون، تهیه‌کننده و مدیر اجرایی چندین برنامه تلویزیونی بود.

رنگ خود را انتخاب کنید
تنظیمات قالب