احسان کرمی
احسان کرمی

" احسان کرمی (زادهٔ تیر ۱۳۵۹ در تهران) مجری، بازیگر، صداپیشه و خواننده ایرانی است. وی که فعالیت خود را از سال ۱۳۸۵ در رادیو آغاز کرده‌است، مدرک کاردانی تشریفات دارد و دوره‌های فیلمسازی نیز گذرانده‌است. "

دوره فیلم سازی را در انجمن فیلمسازی جوان گذرانده و بعد دوره بدن و بیان تئاتر را هم پیش میکائیل شهرستانی آموخته ، کارش را از سال۸۵ با رادیو تهران شروع کرد.شروع فعالیتش در رادیو تهران با نویسندگی آیتم طنز بود.این آیتم به اسم چراغ قرمز بود که یک روز بازیگر آیتم نیومد و خودش بجای آن بازی کرد و بدین ترتیب بازیگر رادیو شد.

مصاحبه با احسان کرمی

منبع: http://namnak.com

همه کاره و هیچ کاره


شاید همه کاره باشم و هیچ کاره. من به همه این رشته ها علاقه دارم.

در سال های 93 و 94 تئاتر کار کردم؛ البته در سال 94 یک تئاتر بیشتر کار نکردم؛ ولی آن یک کار به اندازه ده ها تئاتر برای من ارزش داشت؛ چون با آقای رحمانیان همکاری داشتم؛ اما مشغله زندگی مرا از تئاتر دور کرد. قصد دارم امسال بیشتر به موسیقی بپردازم؛ اما در عین حال اجرا را هم دوست دارم.

دیدار با استاد شجریان

من دو بار سعادت داشتم که استاد شجریان را ملاقات کنم؛ یک بار در مراسم درگذشت دایی ام و دیگری بعد از زلزله بم بود. من خدمت ایشان رفتم و از علاقه ام به موسیقی گفتم و ایشان هم روش هایی را به من معرفی کردند؛ البته در کتاب «راز مانا»ی خود به این روش ها اشاره کرده اند که به نظرم بهترین توصیه هاست؛ چون هر کدام از سی دی های آقای شجریان در یک گوشه آوازی خوانده شده اند و وقتی شما آنها را گوش می کنید گوش تان عادت می کند و سعی می کنید آنها را تقلید کنید.

هیچ چیز در زندگی من اتفاقی نبوده است.

من به همه این اتفاقات فکر می کردم. از کودکی به خوانندگی، کارگردانی، اجرا و احتمالا چیزهای دیگری فکر می کردم. حتی آشپزی هم کرده ام. به نظرم اگر قواعد هر کار را رعایت کنید آن کار درست پیش خواهد رفت. هیچ گاه کسی به من اشاره نکرد و نگفت که این شخص همانی کسی است که آشپزی درس می داد یا مسابقه آشپزی اجرا می کرد؛ در حالی که بیشتر از پنج سال این کار را در شبکه های پنج و سه انجام می دادم و حداقل خانم های خانه دار بالای 40 سال من را می شناختند؛ ولی تا به امروز هیچ کس چنین حرفی به من نزده است یا کسانی که صدایم را شنیده اند، هیچ گاه نگفته اند که دیگر این کار را ادامه ندهم و فقط اجرا کنم.

آنچه برایم بی اندازه خوشایند است، اینکه وقتی در یک حوزه فعالیت می کنم کسانی که در آن حوزه موفق هستند به من می گویند که به فعالیتم ادامه دهم؛ مثلا امیر جعفری و ریما رامین فر که از بازیگران مطرح کشورمان هستند یا دکتر صدر از منتقدان سینمایی کشورمان به من گفتند که بازیگری را ادامه دهم. به نظرم کار کردن با محمد رحمانیان یا اصغر دشتی اتفاق بسیار مهمی است.

در حوزه سینما دو کارنامه تجربی و نقش بسیار کوتاه در فیلم های «360 درجه» و «دربست» یا در سریال «عالیجناب» که به زودی پخش خواهد شد، دارم؛ ولی سام قریبیان به من پیشنهاد می دهد که بازی در سینما را ادامه دهم. در حوزه خوانندگی و اجرا نیز به همین شکل. من توانسته ام قواعد بازی را رعایت کنم.

اصلا یک جا بند نمی شوم

اگر قرار بود فقط بازیگری می کردم خیلی اذیت می شدم و برایم مثل یک کار اداری می شد. امسال به شدت وسوسه شدم به آمریکا بروم و چند ماه در آنجا بمانم و با آقای بیضایی کار کنم. افشین هاشمی به من گفت که اجرایی در سانفرانسیسکو داریم که می توانیم شما را به آقای بیضایی معرفی کنیم؛ به این معنا که پتانسیل کار با ایشان وجود دارد. شاید یک روزی از اینکه این کار را نکردم پشیمان شوم؛ ولی برای این کار باید ماه ها وقت می گذاشتم و از خانواده و کار و درآمدم می گذشتم.

 

صداسازی در اجرا و گویندگی اشتباه است

اما در دوبله به کار می رود. در دوره بیان متوجه شدم که چطور باید از تنفس و حنجره و دیافراگمم استفاده کنم. چیزهای دیگر را هم میکروفن و رادیو به شما یاد می دهد؛ یکی از برنامه هایی که به من کمک بسیاری کرد برنامه «جمعه ایرانی» رادیو ایران بود. همان اوایل که به رادیو پیوستم وارد این برنامه شدم و در ابتدا قرار بود خواننده باشم؛ ولی کم کم بازی کردم. متأسفانه این برنامه تعطیل شد.

گویندگانی در این برنامه حضور داشتند که اگر تجربیات آنها را روی هم می گذاشتید بیش از دویست سال تجربه می شد؛ آقای رضا عبدی، آقای آذری، آقای مهران امامیه، آقای محبی، آقای سمسارزاده و … . تولید برنامه کمدی رادیویی بسیار دشوار است و این برنامه کمک بسیاری به من کرد.

 

اولین کار هنری من موسیقی است

یکی مرحوم دایی ام «بیژن ترقی» که وقتی او در خانواده ای حضور دارد، یعنی شما به شکلی با موسیقی، ترانه، آواز، پرویز یاحقی، آقای شجریان، سالار عقیلی و … سروکار دارید. دوم به واسطه صدای خوب پدربزرگم و پدرم. بخشی از صدای من اکتسابی از سوی دایی ام و بخشی دیگر ارثی از سوی پدرم است. نکته دیگر توصیه های آقای شجریان به من این بود که گفتند:اگر می خواهید به صورت حرفه ای موسیقی آواز ایرانی یا کلاسیک ایرانی را دنبال کنید کافی است کارهای من را گوش کنید و سعی کنید مانند آن اجرا کنید؛ همچنین دوره کوتاهی سلفژ بگذرانید و تمرین و تمرین و تمرین کنید. منظور از تمرین حقیقتا تمرین است و اینکه ساز دست بگیرید و با آن تمرین کنید.

 

چگونه تئاتری شدم

شاید حدود یک سال از ورود من به رادیو می گذشت که میثم عبدی که در رادیو سردبیر من بود به شدت من را برای بازی در تئاتر تشویق کرد. من هم به شدت به تئاتر علاقه داشتم؛ بنابراین برای بازی در «کمدی استشمامات» موافقت کردم. پس از تغییر شرایط و تغییر دولت یعنی حدود یک سال و نیم پیش دوباره در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه رفتیم و با استقبال بسیار خوب مردم روبه رو شدیم. این تئاتر امسال در سالن قشقایی روی صحنه می رود که من به دلیل مشغله کاری همکاری ندارم.

 

خجالت نمی کشم

من ایرانی هستم. یک ایرانی یک ایرانی است. من از ایرانی بودن خود بسیار خوشحال هستم. نباید از ایرانی بودن خود ناراحت باشیم؛ بلکه باید از کاری که می کنیم و نام ایران را زیر سؤال می بریم خجالت بکشیم. گاهی در کشورهای خارجی از رفتارهایی متوجه ایرانی بودن برخی افراد می شوید که بسیار خنده دار است. ترکیه از نظر رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی 150 هزار برابر بدتر از ایران است و به لحاظ فرهنگِ رفتاری نیز بسیار عقب مانده و بی سواد هستند.

 

ما طور دیگری تئاتر می بینیم، نوع دیگری کنسرت می رویم که بسیار بد است ما باید خود را اصلاح کنیم. من اصلا به واژه فرهنگ سازی اعتقاد ندارم و معتقدم فرهنگ ساخته نمی شود بلکه به دنیا می آید و وجود دارد. هر پدیده ای که در دنیا به وجود می آید فرهنگش نیز ایجاد می شود؛ مثلا گفته می شود برای درست رانندگی کردن باید فرهنگ سازی کرد. مگر می شود شما ندانید درست رانندگی کردن چیست؟ معنای لغوی فرهنگ، حرکت به سمت روشنایی است. همه از قوانین رانندگی آگاهی دارند یا در قدیم همه می دانستند که نباید تلفن عمومی را اشغال کنند؛ اما باز هم می گفتند که باید فرهنگ سازی کنیم.

 

از ازدواج پشیمان نیستم

اگر ازدواج نمی کردم دیگر نمی توانستم ازدواج کنم. ما از 19 سالگی با یکدیگر آشنا شدیم و به خوبی یکدیگر را می شناختیم و به نظرم دلیلی برای ازدواج نکردن نداشتیم. قبل از 19 سالگی به درس و شیطنت های نوجوانانه می گذرد و چیزی نیست که شما نگران آن باشید؛ مثلا همسر من چه گذشته ای داشته است. به قول انگلیسی ها «اگر آینده را می خواهید گذشته را کنار بگذارید.» ولی من این گونه نیستم و به نظرم اینها به یکدیگر متصل هستند.

امان از فضای مجازی

یکی از نمایشگاه های بی فرهنگی بخشی از مردم فضای مجازی است که من و همه ما با آن درگیر هستیم. مشکل بزرگی که با اینستاگرام دارم افرادی هستند که عکس خود را نمی گذارند؛ در صفحه خودم به آن اشاره کردم و نوشته ام که اگر عکسی ندارید من را فالو نکنید. شما نمی دانید که روزی چند دایرکت برای من می آید و روزی چند بار زیر هر عکسی که می گذارم سؤال می شود که چرا نباید اگر عکسی نداریم شما را فالو کنیم؟ ما حتی فکر نمی کنیم که اینستاگرام برای به اشتراک گذاشتن عکس و نشر زیبایی و جذابیت به وجود آمده است نه برای سرک کشیدن در زندگی دیگران. به نظرم ما باید قاعده یک جامعه را رعایت کنیم؛ حال چه حقیقی یا چه مجازی. چون این فضا مجازی است بعضی این حق را به خود می دهند که فحش بدهند، هر چه می خواهند بگویند و بنویسند.

 

تغییر مسیر زندگی

منصور ضابطیان و محمد صوفی مسیر زندگی ام را تغییر دادند؛ به این دلیل که بهترین پیشنهاد در بهترین زمان در تلویزیون از سوی این دو نفر به من داده شد و خیلی ناراحت هستم که بعضی وقت ها نمی توانم با آنها کار کنم چون بودجه آنها کم است؛ البته هیچ گاه قطع همکاری نکرده ایم؛ اگر این امکان وجود داشت که همزمان در شبکه سه و چهار فعالیت کنم من مجانی با همه عشقم برای آنها کار می کردم؛ ولی من ناچارم مجری یک شبکه باشم تا هزینه زندگی و فرزند و همسر و خانه اجاره ای را پرداخت و راحت تر زندگی کنم؛ بنابراین ناچارم شبکه سوم را انتخاب کنم.

به منصور ضابطیان هم بودجه نمی دهند و او نیز به هر قیمتی اسپانسر قبول نمی کند تا برنامه آنچنانی بسازد. با توجه به نیاز جامعه خیلی آرام و باسلیقه برنامه می سازد.

 

می دانستم مشهور می شوم

یکی از آرزوهای من دیدن ایرج طهماسب از نزدیک بوده است. بار اول که ایشان را دیدم گریه کردم. او بسیار دقیق، پیگیر و مواظب همه چیز است. چنین چیزی در محمد رحمانیان نیز وجود دارد. آنها از همه آرتیست ها باخبر هستند و آنها را گوشه ذهن خود دارند و به موقع از آنها استفاده می کنند. عاشق شخصیت عزیزم ببخشید هستم و خیلی دلم برایش تنگ شده است؛ چون امسال نتوانستیم اجرا کنیم. می دانم که ماجرا فقط بودجه و طلبی که برنامه کلاه قرمزی از سال گذشته داشت بود.

اگر قرار بود اسپانسر بگیرد آقای طهماسب باید در بخش هایی از برنامه می گفت که مثلاً بچه ها امروز از فلان ماکارونی درست کرده ام.

 

خوب و بد شهرت

شهرت را دوست دارم. ولی بعضی جاها دوست ندارم؛ من از مترو و اتوبوس استفاده می کنم؛ مثلا دیروز در مترو پسری جلو آمد و گفت؛ شما همان مجریه هستید؟ من هم گفتم؛ بله. او گفت؛ من ده هزار تومان بردم. او با دوستش سر من شرط بسته بود یا برخی جلو می آیند و ماچ می کنند اما من با این مشکل دارم. در ایام نوروز برای خرید به بازار رفته بودیم که همه جلو می آمدند و ماچ می کردند گاهی هم برعکس است؛ مثلا یک نفر از شما خوشش نمی آید جلوی شما می پیچد و فحش می دهد ولی صبر آدم نیز حدی دارد؛ ولی در کل لذتی که در شهرت وجود دارد بسیار بیشتر از این ایرادهای کوچک است.

بازیگری

وی که دوره‌های بدن و بیان را نزد میکائیل شهرستانی گذرانده‌است، هرساله تعداد زیادی تئاتر را روی صحنه می‌برد و علاوه برآن آثار تصویری متعددی نیز ارائه کرده‌است:


دربست (به کارگردانی علی خامه‌پرست‌فرد)[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]

۳۶۰ درجه (به کارگردانی سام قریبیان)[۱۵][۱۶]

عالیجناب (به کارگردانی سام قریبیان)[۱۷]

اژدهای سرخ ۱ (به کارگردانی احمد راستگو)[۱۸]

هیئت مدیره (به کارگردانی مازیار میری)

اجرا

کرمی تاکنون مجری بسیاری از مراسم و برنامه‌های تلویزیونی بوده‌است که برخی از آن‌ها در زیر آمده‌است:


برنامه وقت خواب (برنامه اینترنتی-سایت آپارات)

برنامه طلوع (شبکه چهار)

برنامه زنده‌رود (مرکز اصفهان)

برنامه خوشا شیراز[۲] (مرکز فارس)

برنامه امضا[۳][۴] (شبکه سه)

برنامه رادیو هفت (شبکه آموزش)

چارگوش (برنامه اینترنتی)[۵][۶]

ویژه برنامه تحویل سال ۹۵ شبکه دو (و اینک فردا)[۷][۸]

افتتاحیه جشنواره فیلم فجر ۹۴[۹]

افتتاحیه شبکه تهران اچ دی[۱۰]

خندوانه (مجری برنامه خنداننده شو)

رادیو

وی به عنوان نویسنده، گوینده و بازیگر آیتم‌ها در رادیو فعالیت داشته‌است. از جمله شبکه‌های رادیویی که وی با آن‌ها همکاری داشته‌است می‌توان به رادیو ایران، صدای آشنا، رادیو تهران و رادیو پیام اشاره کرد.


وی در مقطعی از گویندگان برنامهٔ جمعه ایرانی نیز بود.

رنگ خود را انتخاب کنید
تنظیمات قالب