" عبدالرضا اکبری (زاده ۱۳۳۲ در بافت از شهرهای استان کرمان) از هنرپیشگان ایرانی است که در تئاتر، تلویزیون و سینما نقش آفرینی کردهاست. او پدر پندار اکبری است. شروع فعالیت اکبری در تئاتر در سال ۱۳۴۷ بودهاست. وی کار خود را در نمایشهای تلویزیونی از سال ۱۳۶۰ شروع کرد و در سال ۱۳۶۳ با شرکت در فیلم سینمایی «زندان دوله تو» (رحیم رحیمیپور) به عالم سینما قدم نهاد. وی یکی بازیگران نقش روحالله خمینی (در سنین پایانی وی) در فیلم فرزند صبح است که هنوز به مرحله پخش نرسیدهاست. "
زمینه فعالیت سینما و تلویزیون
تولد ۱۴ فروردین ۱۳۳۲ (۶۵ سال)
بافت، استان کرمان
ملیت ایرانی
پیشه هنرپیشه
سالهای فعالیت ۱۳۶۳ تا کنون
فرزندان پندار اکبری، عرفان اکبری
مدرک تحصیلی دیپلم در رشته تجربی
یک مدت به واسطه کارم که فیلم ها و سریال ها در خارج تهران و حتی خارج از کشورفیلمبرداری می شد زیاد می رفتم. به غیر از کارم هم بله، برای دیدن اماکن تاریخی مسافرت می روم.به هر شهری که سفر می کنیم غذاهای سنتی همان شهر را می خوریم.مثلا به قزوین که رفتیم قیمه نثار و به شمال که می رویم ماهی و میرزاقاسمی و .... لازم نیست که به سمت فست فودها رفت؛ با نان و پنیر و گردو که یک غذای سبک هست هم می توان سیر شد.
یعنی هم چای سبز و هم معمولی را زیاد می نوشم. در خانه و محل کارم خوردن چای جزو تفریحات من است.دمنوش به و چای ترش که رقیق کننده خون است و فشار خون را متعادل می کند زیاد مصرف می کنم.
همه چیز از قرمه سبزی گرفته تا ماکارونی، قیمه، فسنجان، کرفس، کوکوسبزی و...هر غذایی را که سبزیجات از مواد اصلی آن باشد دوست دارم و می خورم.اصلا با خوردن فست فود موافق نیستم. یکی از چیزهایی که واقعا برای انسان ضرر دارد همین سوسیس و کالباس است. خیلی کم و به ندرت مصرف می کنم. بیشتر غذاهای سنتی به خصوص سبزیجات را دوست دارم.
گاهی که با بچه ها تنها هستم املت و نیمرو درست می کنم و می خوریم.
پیاده روی، انجام حرکات کششی، دویدن و شناکردن برنامه های یک شب در میان من است.
من 7سالم بود که عدسی را خیلی دوست داشتم، الان هم که در این سن هست عاشق عدسی ام. خود این نشان می دهد که سن و سال هیچ تاثیری بر تغذیه من نداشته است. م10ساله که بودم لواشک و آلوچه و قرقروت می خوردم توی این سن هم که هستم به همان اندازه عاشق این تنقلاتم. هله هوله خوری را جزو تغذیه سالم می دانم، با وجود این که دکترها اکثرا توصیه می کنند که نخورند.اما من خیلی دوست دارم.روغن هایی که مصرف می کنیم تقلبی است. قدیمی ها دنبه و روغن حیوانی مصرف می کردند و هیچ اتفاقی برایشان نمی افتاد و عمری طولانی هم داشتند. ولی الان خیلی از محصولات تقلبی و شیمیایی شده و مسلما بر سیستم بدن تاثیربدی خواهد گذاشت و به همین دلیل می گویند مصرف نکنید. کسانی که با تجربه هستند توصیه می کنند به جای روغن های مایع و سرخ کردنی موجود در بازار دنبه را آب کنید و بخورید که برای بدن هم بسیار مفید است. به نظر من هر چیزی که در طبیعت وجود دارد و طبیعی است خوردنش به نفع انسان است و نه ضررش.
کارگردانی هم همانند بازیگری است؛ ما قبل از بازی هرنقش خودرا کارگردانی می کنیم و بعد جلوی دوربین قرار می گیریم و کارگردان
پشت دوربین یا چیزی را به بازیگر اضافه می کند و یا برحسب صلاح دید چیزی را از او کم می کند. در تئاتر کارگردانی کرده ام و به نوعی می توان گفت علاقه ی بیشتری به کارگردانی تا بازیگری در حرفه ی تئاتر داشتم بطوریکه در بسیاری از کارها علاوه براینکه کارگردانی می کردم بازیگر هم بودم و این تنها به این دلیل بود که احساس می کردم در کارگردانی به یک دنیای ناشناخته تری از هنر نمایش دست پیدا خواهم کرد که شایددر بازیگری نباشد.سال ها در گروه اجتماعی شبکه یک بعنوان نویسنده، کارگردان و برنامه ساز فعالیت کرده ام اما در سینما هنوز این اتفاق رخ نداده است، و این اعتقاد را دارم که اگر در یک کار سینمایی همه ی افراد متخصص در جای خود قرار گیرند و قصه ی خوبی هم داشته باشیم فیلم ساخته خواهد شد.کارگردانی در واقع یک مدیریت است؛ یک مدیریت خوب، هماهنگ کننده افراد متخصص و کاربلد زیر یک سقف، اینکه فرد بتواند عملکرداین متخصصین را بتواند در فیلم جاری کند و آن را حیات ببخشد؛ساختن و کارگردانی یک فیلم از نگاه من باید از عمق وجود و از ته دل باشد تا بتواند با مخاطب ارتباط خوبی برقرار کند.
هم دردسرساز است و هم مفید؛ بسیاری از افراد که وارد دنیای بازیگری می شوند در کنار فعالیت های حرفه ای، با یکدیگر ازدواج می کنند و به همکاری خود ادامه می دهند، عده ای هم فرزندانشان وارد این حرفه شده اند؛ گاهی این اتفاق رخ می دهد که چندین ماه یکدیگر را نمی بینند؛ بسیاری از افراد با این مسئله کنارآمده اند و بسیاری نه، خیلی سخت و دردسرساز است به نوعی که میتوان گفت هرکسی نمی تواند در این عرصه دوام آورد.گاهی اوقات هم رخ می دهد که مشاوره های هنری به یکدیگر می دهیم،راجع به کار و فیلمنامه صحبت می کنیم و این مسئله بسیار به پیشرفت کمک می کند؛ اما در نهایت همه ی این مسائل یک شکل عادی به خود می گیرد.
جالب است بدانید که عبدالرضا اکبری و برادرش نوازنده و استاد ویالن هستند و پسرکوچکترش، عرفان هم نوازنده خوب تنبک و تار است.
وپسر بزرگتر او پندار بازیگر می باشد.
سال نام سمت کارگردان توضیحات
۱۳۹۷–۱۳۹۶ آنام بازیگر جواد افشار شبکهٔ ۳
۱۳۹۵–۱۳۹۴ معمای شاه بازیگر محمدرضا ورزی شبکه ۱/ در نقش فضلالله زاهدی
۱۳۹۴ شیوع[۳] بازیگر محمود معظمی شبکه ۱
۱۳۹۰ تلهفیلم «بومرنگ» بازیگر اسماعیل فلاحپور
۱۳۸۸ تلهفیلم «مهمان حبیب خداست» بازیگر حسین قاسمی جامی
۱۳۸۸ دلنوازان بازیگر حسین سهیلیزاده شبکه ۳
۱۳۸۸ تلهفیلم «یازده دقیقه و سی ثانیه» بازیگر بهروز افخمی در نقش «سید روحالله خمینی» / شبکه ۳
۱۳۹۱–۱۳۸۷ عملیات ۱۲۵ بازیگر بهروز افخمی
محمدرضا آهنج
مسعود آبپرور شبکه تهران
۱۳۸۴ روزهای اعتراض بازیگر حسین سهیلیزاده
۱۳۸۴ راز ققنوس بازیگر نادر مقدس
۱۳۸۱ جستجو در شهر بازیگر حسن هدایت
۱۳۸۰ پروندههای مجهول بازیگر جمال شورجه شبکه ۲
۱۳۷۹ بازگشت به زندگی بازیگر سیداحمد پایداری
۱۳۷۷ تولدی دیگر بازیگر داریوش فرهنگ شبکه ۲
۱۳۷۷ دوست کارگردان عبدالرضا اکبری هر روز ظهر در برنامه سیمای خانواده شبکه ۱ پخش میشد.
۱۳۷۷ مادر کارگردان عبدالرضا اکبری هر روز ظهر در برنامه سیمای خانواده شبکه ۱ پخش میشد.
۱۳۷۶ تلهفیلم «زندگی با حفظ سمت» بازیگر مسعود ریاعی شبکه جهانی سحر
۱۳۷۶ شنهای کف رودخانه بازیگر یوسف سیدمهدوی شبکه ۳
۱۳۷۶ جادهٔ ابریشم ۲۰۰۰ بازیگر مسعود نوابی
۱۳۷۶ همه فرزندان من بازیگر محمد دستگردی شبکه ۱
۱۳۷۵ دشمن کارگردان عبدالرضا اکبری شبکه ۱
۱۳۷۴ بازی با مرگ (مزد ترس ۲) بازیگر حمید تمجیدی شبکه ۲
۱۳۷۴ زمزمه محبت کارگردان عبدالرضا اکبری هر روز ظهر در برنامه سیمای خانواده شبکه ۱ پخش میشد.
۱۳۷۳–۱۳۷۲ باغ گیلاس بازیگر مجید بهشتی شبکه ۱
۱۳۷۲ لبخند زندگی بازیگر محمد دستگردی شبکه ۱
۱۳۷۱ روزگار وصل بازیگر مسعود رشیدی شبکه ۱
۱۳۷۱ مزد ترس بازیگر حمید تمجیدی شبکه ۲
۱۳۷۰ قابیل بازیگر حمید تمجیدی در نقش «کارآگاه پلیس»
۱۳۶۹ همراهان بازیگر امیر شروان
۱۳۶۴ پیر وفا (تاریخ اسلام) بازیگر مجتبی یاسینی کارگردان تلویزیونی: «بیژن صمصامی»
۱۳۶۳ طالب کارگردان عبدالرضا اکبری شبکه ۱
نام فیلم سال
لبخند خدا ۱۳۹۲
رهاتر از دریا ۱۳۸۹
فرزند صبح ۱۳۸۹
ایستگاه بهشت ۱۳۸۵
اخراجیها ۱۳۸۵
ابجد ۱۳۸۱
روز کارنامه ۱۳۸۱
تو آزادی ۱۳۷۹
سمفونی تاریک ۱۳۷۹
دختری با کفشهای کتانی ۱۳۷۷
ساغر ۱۳۷۶
سرعت ۱۳۷۵
بازی با مرگ ۱۳۷۴
قانون ۱۳۷۴
روز شیطان ۱۳۷۳
آنها هیچکس را دوست ندارند ۱۳۷۲
پناهنده ۱۳۷۲
زیر سایه کنار ۱۳۷۲
مأموریت آقای شادی ۱۳۷۱
مزد ترس ۱۳۷۱
مستأجر ۱۳۷۱
آقای بخشدار ۱۳۷۰
آخرین پرواز ۱۳۶۸
صنوبرهای سوزان ۱۳۶۸
فانی ۱۳۶۸
کانی مانگا ۱۳۶۶
مکافات ۱۳۶۶
اتاق یک ۱۳۶۵
بیپناه ۱۳۶۵
جدال در تاسوکی ۱۳۶۵
زندان دوله تو ۱۳۶۳
عبدالرضا اکبری در چهاردهم فروردین ماه سال ۱۳۳۲ در شهر بافت از شهرهای استان کرمان متولد شد و تحصیلات مقدماتی خود را در تهران سپری کرد. از سن ۱۶ سالگی جذب کانون پرورش فکری شد و به اتفاق دوستانش در سال ۱۳۴۷ گروه تئاتر موسوم به گروه تئاتر نجف آباد را تأسیس کردند. اولین مربی آنها داریوش مؤدبیان بود و بعدها بهزاد فراهانی این سمت را بعهده گرفت. فعالیت آنها تا سال ۱۳۶۰ ادامه پیدا کرد و با منحل شدن گروه به تلویزیون آمد. او در چندین تله تئاتر شرکت کرد و از این طریق به سینما راه یافت و توانست در بسیاری از فیلمها و سریالهای تلویزیونی به ایفای نقش بپردازد.
جدیدترین ایفای نقش وی در سریال آنام ، محصول سال ۱۳۹۶ ، است.