" علیرضا جاویدنیا (زاده ۱۳۳۰- خیابان ری تهران) از هنرمندان و گویندگان رادیو و تلویزیون است. "
آغاز فعالیتش با تقلید صدا در تلویزیون شکل گرفت. بعدها آن را با آموزش و دوره دیدن در کلاسهای فن بیان کامل کرد و از آن پس همه انرژیاش صرف اجرا شد.
آغاز فعالیتش با تقلید صدا در تلویزیون شکل گرفت.
بعدها آن را با آموزش و دوره دیدن در کلاسهای فن بیان کامل کرد و از آن پس همه انرژیاش
صرف اجرا شد.
با اینکه در گذشته علاقهمند به مکانیکی موتور هواپیما بود، اما عشق به رادیو و پافشاری زندهیاد منوچهر نوذری او
را بر این داشت تا ششدانگ حواسش را معطوف رادیو کند.
با حضور در برنامه «صبح جمعه با شما» و اجرای شخصیتهای متعددی نام خود را بر سر زبانها انداخت و
بهطور همزمان با این برنامه، «راه شب» را نیز که تا امروز ادامه دارد، اجرا و بازی کرد.
گپی با علیرضا جاویدنیا ناگفته نماند در تلویزیون نیز با اجرای برنامههای «لبخند سوم»، «تهران۲۰»، «جدی نگیرید» و چند مسابقه دیگر نامآشنا شد.جاویدنیا با
تجربه ۴۴ ساله خود در رادیو، در حال حاضر مجری برنامه رادیویی راه شب است.
روزنامه جام جم با جاویدنیا در «قاب خاطره» گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید.
رادیو چگونه به زندگی شما وارد شد؟ من معتقدم خداوند از همان ابتدای تولد میتواند وظیفهای را به عهده هر
کدام از مابگذارد.
از طرفی قرار هم نیست در یک لشکر همه فرمانده باشند.
این لشکر به سرباز هم نیاز دارد.
به هر حال ما آمدهایم تا وظیفهای را که به عهدهمان نهادند، تمام کنیم.
قصه ورودم به دنیای هنر هم از زیرزمین خانههایمان در زمان کودکیام شروع میشود.
در زمان کودکی، خیلی خوب ضرب میزدم و میخواندم.
ضرب را چگونه آموختید؟ خودم یاد گرفتم.
گوشم را به رادیو میسپردم و بعد شروع به نواختن میکردم.
پس از طریق گوش کردن به رادیو یاد گرفتید؟ بله، از همان ابتدا شنونده برنامههای رادیو بودم تا اینکه کمکم
فعالیتم را در زمینه بازیگری هم ادامه دادم و سال ۴۶ برای اولین بار در یک برنامه تلویزیونی آغاز به
کار کردم و در آن برنامه هم بیشتر تقلید صدا میکردم.
تقلید صدا را چطور آموختید؟ در آن زمان تنها کسی که در ایران خیلی خوب تقلید صدا میکرد، عبدالکریم اصفهانی
بود.
ایشان تولید صدا را به شایستگی انجام میدادند.
تقلید صدا را تقریبا حدود چهار پنج سال انجام دادم تا این که از طرف حسن خیاطباشی برای برنامه شبکه
صفر و دوخت و دوز که یک برنامه رادیویی بود، دعوت شدم.
خیاطباشی یک گروه ۳۵ـ۳۰ نفره تشکیل داده بود که مرحوم نوذری هم در این گروه بود و بالاخره سال ۵۷
وقتی برنامه خارج از محدوده را اجرا کردیم، از این گروه تنها شش هفت نفر باقی مانده بودند.
از سال ۵۴ تا ۵۷ هم برنامه شبکه صفر را اجرا میکردیم.
پس با مرحوم نوذری هم در این گروه آشنا شدید؟ بله با نوذری به واسطه همین رفت و آمدها سلام
و علیکی پیدا کردم.
آن زمان چند سال داشتید؟ ۲۴ یا ۲۵ ساله بودم.
به هر حال مرحوم نوذری سوابق مرا داشت و بعدها مرا با احمد شیشهگران و سعید توکل آشنا کرد.
آن زمان برنامه «صبح جمعه با شما» به شکل دیگری اجرا میشد و حال و هوای دیگری داشت.
وقتی نوذری پیشنهاد کار در برنامه صبح جمعه با شما را به من داد، قبول نکردم.
تا این که پس از گذشت سه ماه پذیرفتم و وقتی رفتم، دیدم چه تیم خوبی است و خود نوذری
هم فرماندهی کار را به عهده داشت.
از سال ۶۷ ـ ۶۶ فعالیتم را در برنامه رادیویی صبح جمعه با شما آغاز کردم تا امروز که این
برنامه به شکل دیگری و با عنوان «جمعه ایرانی» تولید میشود.
اولین برنامه رادیویی را که شنیدید، به خاطر دارید؟ اسم آن برنامه را به خاطر ندارم.
اما همان برنامهای بود که ضرب زدن را یاد گرفتم.
اما این رادیوی قدیمی را هنوز دارم و در منزل برادر بزرگم است.
این برنامه را آقای مستجابالدعوه اجرا میکردند که بسیار هم با هنرمندی این کار را انجام میدادند.
بیشتر طرفدار کدام برنامه رادیویی بودید؟ برنامه جانی دالر که حیدر صارمی و حمید عاملی اجرا میکردند.
این برنامه یکی از برنامههای محبوب من بود و همین طور برنامه شما و رادیو که فضایی مثل فضای برنامه
خودمان یعنی جمعه ایرانی داشت، البته نه به این کیفیت.
اگر حرفه گویندگی و اجرا را انتخاب نمیکردید، در کدام حرفه فعالیت میکردید؟ از کودکی یکی از آرزوهایم آشنایی با
طرز کار موتور هواپیما بود.
حتی برای گذراندن دورههای آموزشی به آمریکا هم رفتم، اما در این میان به علت بیماری قلبی پدرم، مجبور به
بازگشت به ایران شدم و پس از آن وقایع انقلاب فرصتی مناسب ایجاب کرد تا خدمتگزار مردم بمانم.
دیگر به موتور هواپیما فکر نمیکنید؟ عطش این یادگیری همیشگی است.
هر زمان که با هواپیما به سفر میروم با نگاه کنجکاوانه به موتور هواپیما خیره میشوم و یاد روزهایی میافتم
که قرار بود در این زمینه متخصص شوم؛ اما نگاهم، نگاه مایوسانهای نیست چون سرنوشت و تقدیر این بود که
رادیویی شوم.
با این عشق و علاقه چطور مجاب شدید فعالیت در حوزه رادیو را ادامه دهید؟ عامل اصلی ادامه فعالیت رادیوییام،
زندهیاد منوچهر نوذری بود.
هنوز رویای مکانیک هواپیما شدن در تصوراتم زنده بودکه زنده یاد نوذری از من برای اجرای برنامه صبح جمعه با
شما دعوت به همکاری کرد.
ابتدا با پیشنهاد ایشان مخالفت کردم، اما بعد از سه ماه ایشان موفق شدند مرا متقاعد به حضور در برنامه
کنند.
و ادامه همکاری شما با نوذری به عرصه تلویزیون کشیده شد.
بله، برنامه «لبخند نوروزی» و «لبخند پیروزی» که به مناسبت نوروز سال ۱۳۷۲ پخش و ویژه برنامههای لبخند سوم که
سال ۷۶ از شبکه ۳ پخش میشد و برنامه «جدی نگیرید»، از جمله برنامههایی بود که در آن زمان خیلی
خوب توانسته بود با مخاطبانش ارتباط برقرار کند.
چرا در حال حاضر شاهد پخش این برنامهها از تلویزیون نیستیم؟ دستاندرکاران رسانه تلویزیون باید پاسخگوی این سوال باشند.
شاید خوششان نیامده، شاید…
نمیدانم.
خیلی مشکل است که به آن دوران بازگردیم.
چه جاذبههایی در هنر وجود دارد که علیرضا جاویدنیا را در این دنیا ماندگار کرده است؟ بخش عمدهاش لطف خداست
و بخش دیگر هم مربوط میشود به جامعه و افرادی که در آن زندگی میکنند.
در این ۲۰ سال و اندی که مشغول به کار هستم، سعی کردهام با مردم که مخاطبان اصلی ما هستند
صادقانه برخورد کنم و شاید این صداقت باعث شده است آنها هم دوستم بدارند و کارهایم را دنبال کنند.
شما تیپهای زیادی را در رادیو بازی کردید.
چطور به این تیپها میرسید؟ بعضی از این تیپها را از خود متن پیدا میکنم و از روی آدمها به
تیپ هایم میرسم.
ازجمله تیپهایی که خیلی جا افتاد و مورد استقبال قرار گرفت هم میتوانم به خان خان اشاره کنم.
به هر حال این تیپها به وجود میآیند و یواش یواش هم جان دیگری میگیرند.
در برنامه صبح جمعه با شما چند تیپ را اجرا میکردید؟ در آن برنامه ۱۲ تیپ داشتم و فقط تیپ
خان خان را چون طرفدار دارد در برنامه جمعه ایرانی اجرا میکنم، البته سعی کردهام از تیپهای گذشتهام دراین برنامه
استفاده نکنم، مگر اینکه سعید توکل (تهیهکننده) یا هاشمی (نویسنده) برنامه بخواهند.
چرا دوست ندارید آن تیپها را اجرا کنید؟ نه، اینطور نیست، به هر حال تیپها کاربرد خودشان را دارند.
دوست دارم کار جدیدی اجرا کنم چون توان آن را در خود میبینم، اما بارها شده تیپهای خاصی را در
برنامه اجرا کردیم و این تیپها سر از برنامههای عروسکی تلویزیون و جاهای دیگر درآورد برای همین من به شخصه
سعی میکنم اگر تیپ خاصی هست، آن را اجرا نکنم.
به خاطر اینکه تلویزیون زود از آن الگو برداری میکند؟ چون نظارت کمی در این اجراها وجود دارد و دیگران
نمیدانند آن کار تلویزیونی اگر موفق شده موفقیتش را مدیون طنزهای رادیویی از بنده و امثال من است.
اساسیترین فرقی که میان یک برنامه تلویزیونی و یک برنامه رادیویی وجود دارد، از نظر شما چیست؟ ما در رادیو
تنها یک صدا و یک میکروفن در اختیار داریم و با همانها هم باید با مخاطب ارتباط برقرار کنیم.
در صورتی که در تلویزیون دیده شدن خیلی به کمکمان میآید.
به هر حال کار در رادیو بخصوص یک کار طنز به مراتب دشوارتر است، چون تنها یک وسیله ارتباطی را
که آن هم صداست، در اختیار داریم.
از بهترین دوران زندگیتان یادکنید؟ اگر بخواهم از خاطراتم در برنامههای رادیو بگویم باید به برنامههای «راه شب» که به
اتفاق زندهیاد منوچهر نوذری اجرا میکردیم اشاره کنم راه شب پنجشنبه شبها را با تهیهکنندگی سعید توکل و احمد شیشهگران
و نویسندگی هر دو عزیز سال ۱۳۷۰ آغاز کردیم.
بعد از دو سال برنامه تغییر کرد و همین برنامه را با سردبیری و نویسندگی احمد شیشهگران به مدت هشت
سال ادامه دادیم.
بهترین دوران زندگی من شاید توی همین چند سال بود.
از راه شب برایمان بگویید.
گویا خیلی از آن استقبال میشد؟ راه شب پنجشنبه شب خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت و ما با تلفنهای
بیشمار آنها روبهرو شدیم.
یادم میآید شیشهگران بخشهای تاریخی برای برنامه مینوشتند و ما نقشهای آدمهایی را که در بطن تاریخ بودند، بازی میکردیم.
نقش شخصیتهایی همچون شاه، وزیر و آدمهای اطراف آنها را.
همچنین بخش شگفتیهای جهان ما خیلی طرفدار داشت.
در این بخش نتیجه تحقیقات دکتر مایکل بیسابم درخصوص اتفاقات ماوراءطبیعه مطرح میشد و ما نقش پدر، پسر و عمو
و آدمهایی که اطراف این پزشک بودند، بازی میکردیم.
شاید من همراه مرحوم نوذری بیش از ده نقش را همزمان با صداها و تیپهای مختلف اجرا میکردیم.
پخش این بخش برای مردم نتیجه اخلاقی داشت و در زندگی آنها تغییراتی به وجود میآورد که ارتباط آنها را
با خدا نزدیک میکرد تا جایی که آنها با واقعیات زندگی بهتر آشنا میشدند وکمتر دنبال حرص و آز میرفتند.
بیشتر زوجهای جوان و غیر جوان با این برنامه تماس میگرفتند و مشکلات خود را مطرح میکردند و منوچهر نوذری
با نفس گرمش آنها را راهنمایی میکرد و با تدبیر او بود که صمیمیت دوباره زندگی آنها جریان میگرفت.
بهترین خاطرات من زمانی است که همینها جلوی در رادیو در میدان ارک جمع میشدند تا از ما تشکر کنند.
بهترین دستمزد، بالاترین نشان معرفت و لیاقت، نفس گرم مردم عزیزمان بوده و هست.
زخمی (فیلم)
دست نزن جیزه
صبح جمعه با شما
جمعه ایرانی
شبکه صفر
خارج از محدوده (مجموعه تلویزیونی)
محاکمه (مجموعه تلویزیونی)
جدی نگیرید
جاویدنیا برای اولین بار در سال ۱۳۴۶ در یک برنامهٔ تلویزیونی آغاز به کار کرد. اما کار حرفهای را در سال ۱۳۵۰ در تلویزیون شروع نمود. وی سپس توسط حسن خیاط باشی برای برنامه شبکه صفر و دوخت و دوز که یک برنامه رادیویی بود، دعوت شد و در فاصلهٔ سالهای ۵۴ تا ۵۷ با برنامهٔ شبکهٔ صفر همکاری میکرد. او توسط منوچهر نوذری به احمد شیشهگران و سعید توکل پایهگذاران برنامهٔ صبح جمعه با شما معرفی شد و از سالهای ۶۶–۶۷ همکاری با این برنامه را آغاز کرد. همکاریی که تا امروز در قالب برنامهٔ جمعهٔ ایرانی ادامه یافتهاست.
او در جمعهٔ ایرانی اجراکنندهٔ نقش «خان خان» است. یکی دیگر از برنامههای او اجرای راه شب پنجشنبه شب به مدت هشت سال از ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ بود که با همکاری منوچهر نوذری انجام میشد. جاویدنیا ضرب هم میزند و به هنگام اجرای برنامه گاهی آواز هم میخواند. او همچنین با برنامه خوشا شیراز که از مرکز فارس روزهای جمعه پخش می شودبه عنوان مجری همکاری داشتهاست. درسریال خانه سبز نیز در یک اپیزود بازی نمودهاست.
او همچنین سابقهٔ بازی در فیلم سینمایی زخمی ساختهٔ کامران قدکچیان را دارد.